الان که این پستو بنویسم میرم مسواک بزنم. بعد حموم. بعد یه کم اتاقمو مرتب کنم. بخوابم. فردا صب زود پا شم. برم دانشگاه اسمنویسی اردوی پنج شنبه. برم آرایشگاه، ابرومو بردارم، حتی اگه جای لیدا کس دیگهای هم بود. اگه شد پاکسازی. برگردم خونه. بقیهی اتاقمو جمع کنم. یادم باشه ایمان یک و نیم میاد. ناهار؟ باید پستایی رو که میخوام بنویسم. یه پیس راجع به انتقام برم. یا برزخ. یا محدودیتهای زبان. یا اینکه چی میشه که کسی رو که شبیه خودمونه میپسندیم. دستبندا رو درست کنم. آنّا رو از خونهی شهربانو بردارم. با ایمان و آنّا و ناهید بریم جشنوارهی غذا، بستنی بخوریم...