فیلم آمِلی رو دوباره دیدهم و فعلا با آهنگاش خیلی آشتیام :)
رکسانا اگر صدای مرا میشنوی...
آخه چرا اینجوری میکنی...
تهرانم :)
نفسم میگیره از این همه تنهایی...
چرا این قدر حسودم من؟
برای هفتهی آینده یه قرار با احمد و علیرضا گذاشتم، تا ببینیم چی پیش میاد...
صمیمانه امیدوارم حوصلهشونو داشته باشم.
فعلا تصمیم دارم بیخیالی طی کنم...
دلم یه گپ هوشمندانه میخواد.
با یه پسر.
یه شیشه بُر خریدم و خیلی هیجانزدهم! به زودی کارو شروع میکنم...
دلم برات تنگ شده جوجو :*
خلاصه که دلم روشنه که...
فکر نمیکردم "ومپایر دایریز" این قدر حالمو خوب کنه!
همسترمون یه جای خاص تو قفسش رو کرده دستشویی و فقط اونجا جیش میکنه!
چه پسر تمیزی :*
من امروز "وینگ من"ِ خرید ناهید بودم!
چرا این قدر ناراحتم من؟
دلیل شماره یک: در حالت عادی خونهی ما واقعا نامرتب هست. از وقتی تلویزیون رو بردیم توی پذیرایی، هالِ خونه تبدیل شده به یه آشغالدونی که هر کی هر چی رو که نمیدونه باید چی کارش کنه میاد میندازه اونجا. و حالا چند روزی هست که من شروع کردم به مرتب کردن خونه. نه فقط هال، اتاق برادرم، کمدهای آشپزخونه، ... مسئلهي ناراحتکننده اینه که سرعت کار واقعا پایینه. ما تو خونه جای معینی برای خیلی چیزها نداریم، و این یعنی فرایندِ مرتبکردن چیزی بیشتر از گذاشتن هر چیز سرِ جاشه. و اینکه کار کند پیش میره، باعث میشه که خودم کمتر احساس کنم که دارم کار مفیدی انجام میدم و از اون بدتر، خانواده هم متوجه نمیشن و نه تنها اپریشیِت نمیکنن، اگر ازشون بخوام که فلان قسمت رو که وسایلِ خودشونه جابجا کنن، با اکراه به بعد موکول میکنن... (میخواستم بنویسم با اکراه انجام میدن که خب کلا انجام نمیدن! البته برادرم ایمان از کلِ این غرغرها مستثنیست...)
دلیل شماره دو: خیلی وقته که ضد افسردگی نخوردم. اون موقعی هم که شروع به خوردن کردم تحت مشاوره یا هر چیز دیگهای نبودم و به مادرِ روانپزشکم گفتم که فلان و بهمان و گفت باشه بخور.
دلیل شماره سه: از بعضی آدمها عصبانیم. ولی الان خستهم. بقیهشو بعد مینویسم...
Could I ask you a favor? This time do something I haven't asked for.
از پسرایی که میرن باشگاه و "ورک اوت" میکنن خیلی خوشم میاد. غیر از ماجرای جذابیت و اینها، وقتی کسی به خودش و بدنش احترام میذاره، خود به خود از بقیه هم احترام دریافت میکنه...
آخه مگه میشه آدم کسی رو که راهشو برای گنجیشکا کج میکنه دوست نداشته باشه؟
غروبا که یهو اذان میگن خوشم میاد.